شرح دعای مکارم الاخلاق(115 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و لیس عندى ما یوجب لى مغفرتک، و لا فى عملى ما استحق به عفوک، و ما لى بعد ان حکمت على نفسى الا فضلک، فصل على محمد و آله، و تفضل على.
امام سجاد علیهالسلام در این چند جمله از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» به پیشگاه خداوند عرض مىکند: بار الها! چیزى نزد من نیست که ایجاب کند تو مرا بیامرزى، بار الها! در کارهایم عملى نیست که مرا مستحق عفو تو نماید، بار الها! بعد از بررسى و حکمى که دربارهى خود نمودهام رهگشایى جز فضل و رحمت تو را ندارم، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما. به خواست خداوند توانا این قطعه از دعاى حضرت على بن الحسین (ع) موضوع بحث و سخنرانى امروز است. به شرحى که در سخنرانى قبل توضیح داده شد، چهار مطلب محتواى چهار جملهى دعاى امام سجاد (ع) بود: اول وفود و ورود به مغفرت الهى، دوم قصد عفو و بخشش بارىتعالى، سوم اشتیاق به گذشت حضرت حق، و چهارم وثوق و اعتماد به فضل او.
در قطعهى دعاى مورد بحث امروز، ابتدا راجع به مغفرت و عفو خداوند دو جمله به پیشگاه الهى عرض نموده و سپس نتیجه مىگیرد که فقط به فضل و رحمت خداوند امیدوار است و بس.
براى وقوف به مطلب امام (ع) لازم است دربارهى هر یک از سه جمله به قدر لازم بحث شود. در جملهى اول عرض مىکند: و لیس عندى ما یوجب لى مغفرتک، بار الها! چیزى نزد من نیست که ایجاب کند تو مرا بیامرزى.
اولین مطلب شایان دقت که در این کلام آمده و مسلمانان باید همواره به آن توجه داشته باشند این است که خداوند در قرآن شریف مکرر از مغفرت گناهان سخن گفته و به مردم گناهکار وعدهى گذشت و غفران داده است، اما در هیچ آیهاى از خود، سلب اراده و اختیار ننموده بلکه مغفرت خویش را وابسته به مشیت خود فرموده است و اگر در موردى گناهکار شایسته و لایق غفران نباشد ارادهى الهى به مغفرت او تعلق نمىگیرد و بخشوده نمىشود، خواه گناهش ظاهر و جوارحى باشد و خواه گناهش درونى و معنوى، و این مطلب در خلال بعضى از آیات تصریح شده است. در یک آیه فرموده: ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء.
خداوند گناه کسى را که به او شرک آورده است نمىآمرزد اما در مورد گناهان غیر شرک، مغفرت بارىتعالى شامل کسانى مىشود که مشیت او بر غفران آنان تعلق گرفته باشد. در کنار معصیتهاى جوارحى که آشکارا انجام مىشود مانند دروغ و تهمت، گناهانى وجود دارد که در ضمیر مردم نهفته است، اگر آنها را به زبان بیاورند آشکار مىشود، اگر نه پنهان مىماند، مانند راضى بودن به وقوع ظلم، و موافقت درونى و باطنى با بقاى ظالم و ادامهى ستم. شاید بعضى از مسلمانان ندانند که رضایت پنهانى به گناه، خود از گناهان بزرگ است. در این باره روایات زیادى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است.
عن على علیهالسلام قال: الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم، و على کل داخل فى باطل اثمان: اثم العمل به و اثم الرضا به. على (ع) فرموده: کسى که راضى به عمل مردمانى باشد همانند شخصى است که خود در آن عمل با آنان همکارى داشته است، و اگر در امر باطلى راضى باشد براى چنین کسى دو گناه است: یکى گناه اصل عمل و آن دیگر گناه رضایت داشتن به آن عمل است.
مغفرت و بخشش گناهان درونى اشخاص همانند گناهان برونى آنان وابسته به مشیت حضرت بارىتعالى است، و این مطلب نیز در قرآن شریف آمده است: ان تبدوا ما فى انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء. اگر نیت بدى را که در باطن دارید آشکار نمایید یا آنکه پنهان نگاه دارید مورد محاسبهى الهى قرار مىگیرید، هر کس را که بخواهد مىبخشد و هر کس را که بخواهد با عذاب خود کیفر مىدهد.
به موقع است در اینجا تذکر داده شود که در مقابل نیتهاى بد و عذاب الهى، نیتهاى خوب و مرضى خداوند نیز مورد محاسبه است و صاحبش از اجر و پاداش بارىتعالى برخوردار مىگردد، و این هر دو در مورد واقعهى کربلا مصداق دارد. راجع به کسانى که در نیت،
به قتل حضرت ابىعبدالله الحسین علیهالسلام راضى بودهاند در «زیارت وارث» چنین آمده است:
لعن الله امه قتلتک و لعن الله امه ظلمتک و لعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به.
لعن خداوند به کسانى که تو را کشتند، لعن خداوند به کسانى که دربارهات ستم کردند، لعن خداوند به کسانى که قتل مظلومانهى تو را شنیدند و در دل به وقوع آن رضایت دادند.
اما کسانى که قیام حسین (ع) را قیام الهى و مرضى خداوند دانسته و دوستار آن حضرت و عمل مقدسش هستند در اجر و ثواب با اصحاب شهیدش شریکند و این سخن را جابر بن عبدالله انصارى، موقعى که براى زیارت قبر مقدس امام، و قبور شهداى بزرگوارش به کربلا آمده بود به استناد حدیث رسول اکرم (ص) به عطیه گفته است. جابر پس از آنکه به شهیدان کربلا سلام نمود و به مراتب وفادارى آنان به تعالیم الهى و مجاهده در راه حق شهادت داد، چنین گفت:
و الذى بعث محمدا صلى الله علیه و آله بالحق لقد شارکنا کم فى ما دخلتم فیه . قال عطیه فقلت لجابر: فکیف و لم تهبط وادیا و لم تعل جبلا و لم تضرب بسیف و القوم قد فرق بین رووسهم و ابدانهم و اوتمت اولادهم و ارملت الازواج. فقال لى: یا عطیه سمعت حبیبى رسولالله صلى الله علیه و آله قال: من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرک فى عملهم و الذى بعث محمدا صلى الله علیه و آله بالحق ان نیتى و نیه اصحابى على ما مضى علیه الحسین علیهالسلام و اصحابه.
قسم به خدایى که حضرت محمد (ص) را به پیمبرى مبعوث نمود ما شریک شما هستیم در آنچه شما در آن وارد شدید. عطیه مىگوید به جابر گفتم: چگونه تو شریک اصحاب حسین (ع) هستى با آنکه در وادى پستى فرود نیامدى و از کوهى بالا نرفتى و شمشیرى نزدى و اینان بین سر و بدنشان جدایى افتاد، اطفالشان یتیم و زنانشان بیوه شدند. جابر گفت: اى عطیه! از حبیبم رسول خدا (ص) شنیدم فرمود: کسى که مردمى را دوست دارد در قیامت با آنان محشور مىشود و کسى که عمل قومى را دوست دارد در کار آنان شریک است و به حق قسم که نیت من و نیت اصحاب من بر همان راه و روشى است که حسین (ع) و اصحابش پیمودهاند.
خلاصه اینکه نیت خوب عبادت است و پاداش آن ثواب و اجر الهى است، و نیت بد گناه است و اگر خداوند آن را نیامرزد عذاب و کیفر او را از پى خواهد داشت.
عن على علیهالسلام قال: و بما فى الصدور تجازى العباد.
على (ع) فرموده: جزاى بد و خوب بندگان طبق نیتهایى است که در دل دارند.
از آنچه مذکور افتاد این نتیجه به دست آمد که خداوند در کتاب مجید وعدهى مغفرت گناهان را به مردم داده است به شرط آنکه بخشش گناه بر وفق خواسته و ارادهى او باشد و اگر در موردى مشیت بارىتعالى به عللى که ما نمىدانیم به عفو گناهکار تعلق نگیرد آمرزیده نمىشود، خواه گناهش ظاهرى باشد و آشکار و خواه گناهش درونى باشد و پنهان. بنابراین آمرزیدن گناه براى خداوند الزامى نیست و جملهى اول دعاى امام سجاد (ع) در قطعهى موضوع بحث امروز ناظر به
همین مطلب است، او به پیشگاه بارىتعالى عرض مىکند:
و لیس عندى ما یوجب لى مغفرتک، بار الها! چیزى نزد من نیست که ایجاب کند تو مرا بیامرزى و مشمول بخشش و عفو خود قرار دهى.
ارادهى خداوند به مغفرت گناهکاران مایهى امیدوارى آنان است و از خطر یاس که منشاء بسیارى از بدبختیها و محرومیتهاست مصونشان مىدارد. تعلیق مغفرت به مشیت، سد راه غرور آنان است و نمىگذارد گناهکاران، فکر ایمنى از عذاب الهى در سر بپرورند و در نتیجه، گناهکار همواره خویشتن را بین خوف و رجا احساس مىکند و این خود یکى از تعالیم دینى است و تمام پیروان قرآن شریف باید همواره چنین باشند و در این باره روایات زیادى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: لا یکون العبد مومنا حتى یکون خائفا راجیا و فى حدیث آخر: ارج الله تعالى رجاء لا یجرئک على معصیته و خف الله تعالى خوفا لا یویسک عن رحمته.
امام صادق (ع) فرموده: بندهى خداوند به مقام ایمان نمىرسد تا آنکه واجد خوف و رجا گردد و در حدیث دیگر فرموده: به خداوند امیدوار باش تا حدى که تو را در گناه، جرى و جسور نکند، و از خداوند بترس به اندازهاى که تو را از رحمت او مایوس ننماید.
عن الکاظم علیهالسلام قال: یا هشام! لا یکون الرجل مومنا حتى یکون خائفا راجیا و لا یکون خائفا راجیا حتى یکون عاملا لما یخاف و یرجو.
حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: اى هشام! مرد
مسلمان به مقام ایمان نمىرسد تا آنکه خائف و امیدوار باشد و به مقام خوف و رجا نایل نمىگردد تا آنکه بر وفق ترس و امیدش عمل نماید.
عن على علیهالسلام قال: لا تامنن على خیر هذه الامه عذاب الله لقوله تعالى: فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون و لا تیاسن لشر هذه الامه من روح الله لقوله تعالى: انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون.
على (ع) فرموده: براى بهترین افراد این امت از عذاب خداوند ایمن مباشید که در قرآن شریف فرموده: از مکر خداوند ایمنى ندارند مگر گروه زیانکاران، و براى بدترین فرد این امت از رحمت خداوند مایوس نباشید که در قرآن شریف فرموده: از رحمت خداوند مایوس نیستند مگر گروه کفار.
از آنچه مذکور افتاد روشن شد که مغفرت گناهکاران براى خداوند الزامى نیست بلکه معلق به مشیت و ارادهى ذات مقدس اوست و نتیجهى مهم وعدهى مغفرت خداوند از یک طرف و تعلیق آن به مشیت او از طرف دیگر آن است که مسلمانان همواره بین خوف و رجا باشند، نه از رحمت حق مایوس شدند و نه خویشتن را ایمن از عذاب او بدانند و این حالت روانى نه تنها در شان دین لازم و ضرورى است بلکه سعادت مردم جهان در جمیع شئون زندگى وابسته به این است که همواره بین بیم و امید باشند، مریض باید به درمان خویش امیدوار باشد تا از پى طبیب و دارو برود و باید از شدت مرض و مزمن شدن آن بترسد تا از آنچه مضر است پرهیز نماید، کشاورز باید امیدوار به
برداشت محصول باشد و بذر خود را در زمین بیفشاند و باید از آفتهاى گوناگون بترسد و کمال مراقبت را معمول دارد، و همچنین سایر امور مربوط به زندگى تمام انسانها باید همواره بین خوف و رجا باشد.
امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعا که موضوع بحث و سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و لا فى عملى ما استحق به عفوک، بار الها! در کارهایم عملى نیست که مرا مستحق عفو و بخشش تو نماید.
نمىدانیم چه اعمالى مىتواند افراد باایمان را از استحقاق و شایستگى عفو بارىتعالى برخوردار نماید ولى با توجه به محتواى بعضى از آیات و اخبار شاید بتوان گفت کسانى که خالصا لوجه الله جهاد مىکنند و به منظور اعلاى کلمهى حق از جان خود مىگذرند و در عرصهى پیکار با دشمن کشته مىشوند و بر اثر عمل مقدسى که انجام مىدهند به استحقاق عفو الهى نایل مىگردند. خداوند در یکى از آیات قرآن شریف راجع به امر جهاد و کشته شدن در راه حق فرموده است:
ان الله اشترى من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فى التوراه و الانجیل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم .
خداوند، جان و مال افراد باایمان را به بهاى بهشت خریدارى نموده است. اینان در راه خداوند مقاتله مىکنند، از کفار مىکشند و خود نیز کشته مىشوند. این پیمان الهى است، عهدى است که بحق در تورات و انجیل و قرآن وعده داده شده است و کیست که از
خداوند به عهد خود وفادارتر باشد. اى اهل ایمان! به این معامله شاد و مسرور باشید و بدانید که این خود، پیروزى و فوز بزرگى است.
قال النبى صلى الله علیه و آله: ان الغزاه اذا هموا بالغزو کتب الله لهم برائه من النار.
رسول اکرم (ص) فرموده است: وقتى مجاهدین راه حق به جنگ تصمیم مىگیرند خداوند به قلم قضاى خود آزادى آنان را از آتش دوزخ ثبت مىنماید.